طبقه بندی: پورتال مدیریت کسب و کار
چچ
سنجش و مدیریت سرمایه دانش و دانائی ـ ضرورت سازمانهای آینده

سنجش و مدیریت سرمایه دانش و دانائی ـ ضرورت سازمانهای آینده

ارزش افزوده اقتصادی مثبت در شرکتها و سازمانهای امروزیاز فعالیت و عملکرداست و منشاو انرژی آن چیز نامشهودی است که مفهومی غیرمادی دارد . منبع این انرژی خلاق سرمایه دانش و دانائی شرکتها است .

مقدمه

عدم تمایز و تفکیک دارائی های دانائی و دانش از سایر دارائی های یک سازمان ، چه به صورت آموزش های داده شده به کارکنان یا نرم افزار ها و نظایر آن ، ریشه در اعتقادات اقتصادی چند قرن گذشته در باره ارزش سرمایه و نیروی کار دارد .
طبق این اعتقادات و نظریه ها ، بهره وری نیروی کار فقط با افزایش سرمایه تامین می گردد . در نتیجه بهره وری موسسات فقط با اندازه گیری بهره وری سرمایه آنها و با معیارهائی چون « بازگشت دارائی » یا « بازگشت سرمایه » سنجیده می شد . تامین کنندگان سرمایه ، مازادی دریافت می کردند که سود یا بهره نامیده می شد . اگر به کارکنان مهارت یا دانشی برای استفاده بهتر نیروی کار از سرمایه به افراد ارائه میگردید آنگاه این مطلب با افزایش دستمزد کارگران تطبیق داده می شد . بدین ترتیب کارگران ماهرتر از دانش کسب کرده ، نصیبی نمی بردند . کارگران فقط می توانستند جبران مالی برای زمان کارکرد بدست آورند . حداکثر آنکه بتوانند در باره پاداش یا مزایای دیگر درخواستی ارائه دهند .
دلیل فوق نه تنها باعث رد گم کردن می شود بلکه بجای آنکه قضاوت در باره چگونگی کسب دانش مفید صورت گیرد ، بر مبانی دستمزد کارگران داوری انجام می شود . بهره وری و کارائی کارکنان فقط از میزان مزد و حقوق منشاء نمی گیرد . بخش عمده ای از بهره وری ، ثمره سرمایه دانائی و دانشی است که در سر و ذهن کارکنان وجود دارد و آموزشی که در طی کسب تجربیات در شرکت فرا می گیرند

کسب دانش از دیدگاه فردی

کارکنان نیز برای افزایش درآمد و کسب حقوق و مزایای بیشتر به موازات شرکت و موسسه ای که در آن مشغول به کار هستند ، شروع به نوعی سرمایه گذاری برای بالابردن مهارتها و دانش خود می کنند . این نوع فعالیت ها شامل ؛ مطالعه کتب و نشریات ، گذراندن دوره های آموزش و شرکت در فعالیت های حرفه ای میباشد . بهر حال کار در یک شرکت با این فرض همراه است که این قبیل فعالیت ها در دسترس است و میتوان از این طریق مهارتها را بالابرد . برای هر فرد جوان و فعال ، قرار گرقتن در موقعیتی که بتواند دانش و معلوماتی باب بازار کسب نماید و ارزشی افزوده ای بالاتر از دستمزد بدست آورد ، بسیار رضایت بخش است . اگر این مطلب روی دهد کارکنان می توانند با کسب ارتقاء شغلی ، به شرایط بهتری در دریافت حقوق برسند . حتی اگر در سازمان فعلی خود به ارتقاء شغلی دست نیابند ، می توانند به جای دیگری منتقل شوند .

دیدگاه موسسات

محاسبه ارزش افزوده اقتصادی ، اندازه گیری ارزش افراد دانش محور و دانا را ممکن می سازد . این گونه افراد صاحب و حامل سرمایه دانش هستند . این افراد کسانی اند که هر شب از محل کار خارج می شوند و ممکن است هرگز بازگشتی نداشته باشند مگر اینکه متناسب با معلومات و دانشی که در سر و فکر خود دارند ، به آنها حقوق مناسب پرداخت شود.
این کارکنان مالک چیزی هستند که برای آن ساعتها وقت صرف گفتگو و شنیدن شده بدون آنکه ارزش مشهودی در شرکت ایجاد یا به مشتریان ارائه شده باشد . مغز آنها مشحون از داده هائی است که مشخص می کند کار ها به چه نحو و چگونه انجام میشود ، چیزی که در زبان محاوره «فرهنگ سازمانی » نامیده می شود . فکر و ذهن آنها مالک بخشی از سرمایه دانائی شرکت است ، که این مطلب آنها را سهامدار مهم ترین دارائی شرکت نموده که این مالکیت ، هیچوقت در گزارشهای مالی شرکت منعکس نمی گردد .

هزینه های بالاسری یا سرمایه گذاری دانش

از دیدگاه هزینه ای واژه « اداره » یا « مدیریت » شامل هر نوع هزینه ای می شود که مستقیما در ایجاد درآمد شرکت نقش نداشته باشد . به طور مثال اگر تعدادی کارمند یا کارگر جدیداالاستخدام را به مدت دو روز برای آشنائی با اهداف و فعالیت های شرکت در واحدهای مختلف اداری و عملیاتی بگردانیم ، مخارج دو روز این افراد ، بخشی از هزینه های مدیریتی است که به صورت هزینه بالاسری در حسابداری ثبت می گردد .
در اغلب شرکتها حدود یک سوم وقت کارکنان صرف اخذ اطلاعاتی از داخل شرکت میشود که ارتباط مستقیم با تولید کالا یا خدمات تولیدی شرکت ندارد . تقریبا کل وقت کارکنان ستادی و حوزه مدیریتی صرف اموری می گردد که ارتباط مستقیم با بازده نهائی ندارد . بیش از ??% از هزینه ها در شرکتهای خصوصی و بیش از ??% هزینه ها در موسسات دولتی صرف فعالیت های اخذ اطلاعات می گردد که به عنوان بالاسری مدیریت منظور و بحساب می آید .
این یادگیری ها ، مباحث و گوش دادن ها برای شرکت هزینه دارد و گران تمام میشود ، در نتیجه منافع را کاهش میدهد ، اما اگر این موارد منجر به تولید دانش قابل تبدیل به بهره وری کارکنان گردد آنگاه ارزشمند خواهد شد و باعث بازگشت سرمایه گذاری در دانش و دانائی ، به شرکت می گردد .

ارزش دارائی دانائی و دانش

در گذشته ارزش افزوده اقتصادی به عنوان تنها نتیجه فعالیت های مدیریتی نشان داده می شد . خلق ارزش افزوده اقتصادی چیزی است که از قانون بقاء انرژی نشات میگیرد. براساس این قانون فیزیک ، بازده هیچ سیستمی در جهان نمی تواند بیشتر از وارده سیستم باشد . ارائه ارزش افزوده اقتصادی مثبت ، از فعالیت و عملکردی است که منشاء و انرژی آن چیزی نامشهود است که مفهومی غیر مادی دارد . منبع این انرژی خلاق ، سرمایه دانش و دانائی است . این عامل ظاهرا ذهنی را می توان فقط به صورت غیر مستقیم با مشاهده مقدار ارزش افزوده اقتصادی مشخص کرد . روش دیگر مشاهده این پدیده ، استنتاج ارزش سرمایه دانش ، براساس زمان ایجاد تدریجی آن است .
در دهه های گذشته برای انعکاس دارائی های دانش و دانائی در گزارشهای مالی تلاشهای زیادی صورت گرفته است . در بعضی شرکتها ، سرمایه های فکری را با مستند کردن دارائی ها بدون در نظر گفتن روش های معمول حسابداری ، محاسبه کرده اند . این محاسبات با یک گزارش کمکی غیر مرتبط با گزارش وضعیت مالی رسمی ، پشتیبانی می شود . این گزارش کمکی شامل ارزش؛ سیستم های کامپیوتری ، فرایند های کاری و تجارب ، علائم تجاری ، فهرست های مشتریان و ارزیابی توانائی های کارکنان می باشد .
تلاشهای تعیین ارزش دارائی نرم افزار ، علائم تجاری ، تجارب کاری و دانش فنی کارکنان با مشکل قیمت گذاری مواجه شد . در حال حاضر کارشناسان کاملا متوجه شده اند که هزینه های اخذ دانش و دانائی و ایجاد سود بالقوه از این نوع دانش ودانائی ، به هم ارتباط ندارند . ارزش مایملک فکری به کاربرد و استفاده آنهاست ، نه به هزینه های آنها . این بدان معنی است که ارزش این نوع دارائی ها معادل ارزشی است که خریداران حاضرند بابت آنها وجهی پرداخت نمایند یا به عبارت دیگر ارزش سهام شرکت در بازار .

سرمایه دانائی - دانش و بهره وری

اگر شرکتی صد واحد از تولید خود را قبل از خروج از انبار به دلیل کیفیت پائین ، از رده خارج کرده و تبدیل به ضایعات کند هزینه تولید این تعداد محصول به عنوان زیان در دفاتر ثبت می شود ، ولی اگر تعدادی از کارکنان شرکت به یکباره شرکت را ترک نمایند هیچکس این موضوع را در گزارشهای مالی ثبت و ارائه نمی کند . هنگامی که تعدادی کارمند ماهر و دانش محور شرکت را ترک نمایند ارزش آموزش مهارتها و دانشی که در شرکت کسب کرده اند ، به هیچ حسابی منظور نمی شود .
نظام موجود مالی و مفاهیم حسابداری ، بودجه و برنامه ریزی در برابر هر چیزی که دارائی ملموس و مشهود نباشد ، واکنش و حسی ندارد و اقدامی انجام نمیدهد . دلایل حفظ اینگونه روش ها ، متناسب بودن آنها با عملکردها و فضای صنعتی موجود است . بایستی بخاطر آورد که هنگامی که نظام صنعتی در حال گسترش بود معیار ها و ملاکهای محاسبه سود ، نسبت به نظام فئودالی قبلی ، تغییر پیدا کرد .
در حال حاضر تجزیه و تحلیل صورتهای مالی نشان میدهد که اطلاعات مدیریتی کارآمد نسبت به اعمال مدیریت کارای مالی ، می تواند تاثیر بیشتری بر عملکرد کلی شرکت داشته باشد .
دو قرن غلبه محاسبات سرمایه های مالی بر حسابداری شرکتهای دنیا حالا یک تاریخچه است . حالا عصر اطلاعات ، دانش و دانائی فر ارسیده است . دوران اطلاعات در دنیای کنونی واقعیتی است ، زیرا اکنون می توان دانش و دانائی را به عنوان وارده شرکت ونه صرفا سرمایه گذاری فنی ، در نظر گرفت و درباره آن برنامه ریزی و بودجه بندی کرد و کنترل اعمال نمود .
استراتژی های دانائی محور در شرکتها را نمیتوان توسعه داد مگراینکه ربط آنها را با عملکرد و بهره وری سنجید ، این در حالی است که معیار های نظام مالی سنتی کمک چندانی به ما نمی کنند . این موضوع به معیارهای عملکردی و کارائی سرمایه سنتی وابسته است زیرا این معیارها برای تاثیر دانش و اطلاعات در ملاکهای بهره وری که مورد آزمایش و تائید مدیران ، ممیزان و سرمایه گذاران قرار گرفته ، جائی و اثری قائل نیست . در دنیای کنونی وقتی سهام شرکتی فروخته می شود اثر و نقش اطلاعات ، دانائی و دانش موجود در ارزش دارائی ها و سهام شرکتها به صورت برجسته ای قابل تشخیص و شناسائی است . زمان آن رسیده است که نقش مدیریت دانش ، دانائی و اطلاعات به عنوان یک چالش و به عنوان سرمایه و دارائی در مباحث سازمانی به صورت مفصل و جدی مطرح گردد .

مبانی سنجش سرمایه دانائی و دانش

اندازه گیری و سنجش سرمایه فکری و دانائی در شرکت ها ، نسبتا روشی جدید است و فقط شرکت های پیشرو در این زمینه اقداماتی را شروع کرده اند . برای حصول موفقیت در این راه ، مشخص کردن چند گام و انجام چند موضوع به شرح زیر ، ضروری به نظر میرسد :

  • ایجاد آگاهی و درک بیشتر نسبت به نقش دانش و ماهیت سرمایه دانائی
  • خلق زبان مشترک که به صورت گسترده در شرکت پراکنده شده و معمول گردد . مثلا کاربرد واژه « سرمایه انسانی »
  • تعیین نشان دهنده و ملاک بیان کننده منظورکه مناسب باشد .
  • توسعه مدل اندازه گیری که بتواند ملاکها را در یک قالب ارائه دهد .
  • معرفی سیستم های اندازه گیری ، شامل فرایندهای همراهی کننده مدیریت که به مدیران کمک نماید
  • استفاده از مشاوره افراد با تجربه در جهت مشخص کردن جنبه های مختلف فرایند سنجش .
  • ارتباط فعال و درگیر کردن کسانی که تجربیاتی در این زمینه دارند .

زمان آن رسیده است که سازمان ها و شرکت ها این نوع مفاهیم را رواج داده و توسعه و تکامل شیوه های سنجش ، مبانی راهنمای مناسبی برا حصول به اهداف آینده ایجاد نمایند .

نتیجه

نظر باینکه کارکنان و افراد وقت و منابع خود را در جهت تحقق اهداف اداره میکنند ، امری ضروی است که معیارهای سنجش درست انتخاب گردد . سه تا پنج معیار اندازه گیری برای وصول به اهداف کافی است زیرا افراد ظرفیت نامحدود ندارند و باید قادر باشند که شرایط را کنترل نمایند . اینشتین گفته است ؛ که وی در آن واحد بیشتر از هفت متغیر را نمیتواند کنترل و اداره نماید ، بنابراین لازم است تعداد محدودی ملاک و معیار تعیین گردد . سنجش سرمایه دانش و دانائی باید همانند یک تابلو یا داشبورد خودرو عمل کند یعنی راهنمای و کمک مدیر برای فهم و ایجاد تغییرات در حین اجرای مدیریت دانش باشد . تعدای کمی از سازمانها و شرکتها در اجرای اولین برنامه مدیریت دانش و سنجش آن موفق و راضی بوده اند . فنون سنجش مناسب به مدیر کمک می کند در حین اجرا بتواند مسیر را کاملا تشخیص داده و درزمان مناسب کار تطابق ، توسعه و تغییر را انجام دهد . بهر حال هرمدیری باید به خاطر داشته باشد که تمرکز بر روش سنجش و اندازه گیری سرمایه و دارائی دانش و دانائی در تجارت دنیای کنونی ، امری خطیر و حساس است

اجازه انتشار: قید نشده
نوع: ترجمه