بازارسنجی

برای بازارسنجی لازم است ابتدا برآورد تقاضا داشته باشیم یعنی با مطالعات جمعیت‌شناسی پتانسل کل بازار را برآورد کنیم. برای مثال اگر در صنعت تولید کفش صنعتی می‌خواهیم فعال باشیم باید برآوردی دقیق از میزان واحدهای صنعتی و فرهنگ استفاده از آن را به دست آوریم، سپس بررسی کنیم چند واحد در داخل کشور نسبت به تولید این محصول اقدام می‌کنند.
مجموع تولیدات آن‌ها، نوع تولیداتشان، قیمت آن‌ها و... چگونه است، سپس مطالعهء رقبای داخلی در دستور کار قرار می‌گیرد. همچنین باید بررسی کنیم آیا این محصول از خارج کشور هم تامین می‌شود یا خیر؟ اگر از خارج هم کفش صنعتی به ایران وارد می‌شود، میزان آن حدودا چقدر است؟ آیا واردات قانونی است یا قاچاق است؟ نحوهء عرضه، قیمت و... در بازار ایران چگونه است؟

ملاحظه می‌کنید که تمام این بررسی‌ها همچون پروژکتوری مسیر تصمیم‌گیری را برای وارد شدن به یک صنعت یا منصرف شدن از آن روشن می‌کنند. به نظر می‌رسد یکی از مهم‌ترین وظایف دولت‌ها انجام مطالعات کلان در صنایع و برآورد تقاضا و میزان عرضهء محصولات است. به راستی اگر این مطالعات در چند سال گذشتهء ایران به صورت دقیق انجام می‌شد و از طرفی صاحبان بنگاه‌های اقتصادی نیز با بسط دانش و نگرش تصمیمات موثرتری می‌گرفتند، در حال حاضر با این همه سوله و کارخانهء نیمه کاره یا بلااستفاده مواجه نمی‌شدیم.

برای مثال طبق مطالعات نگارنده، میزان مصرف سوسیس و کالباس با 30 درصد ظرفیت تولید ایجاد شده قابل پاسخ است و متاسفانه 70 درصد ظرفیت بلااستفاده مانده است، بررسی کنید وضعیت صنایعی چون موکت، فرش ماشینی، دستمال کاغذی و... را تا بیش‌تر به اهمیت بازارسنجی پی ببریم.پس از برآورد تقاضا باید نسبت به پیش‌بینی فروش اقدام کرد. پیش‌بینی فروش یعنی سهمی از کل تقاضای بازار که تصور می‌کنیم ما می‌توانیم به بنگاه خویش اختصاص دهیم.
به جد تاکید می‌کنیم که تحقیقات بازاریابی گام اول از تمام گام‌های مهم فرآیند بازاریابی است. به راستی چرا بسیاری از مدیران برای سخت‌افزار (نظیر سوله، دستگاه و...) به راحتی هزینه می‌کنند اما به تحقیقات بازاریابی بهای لازم نمی‌دهند. هر چقدر بازارها رقابتی‌تر و پیچیده‌تر می‌شوند، فضای تصمیم‌گیری نیز تاریک‌تر می‌شود. تحقیقات بازاریابی با کسب اطلاعات دقیق و بهنگام، ریسک تصمیم‌گیری اشتباه را کم می‌کند. بیایید متفاوت‌تر از گذشته بیندیشیم و عمل کنیم.